می دانم روزی با تن خسته و خیس ،

.

سوار بر قطرات درشت باران بر ناوادنهای چشمم فرود می آیی

.

 در میان انبوه مژگانم میزبان خواهم بود

.

 و در آن لحظه چشمانم را برای همیشه می بندم

.

تا دیگر دوریت را حس نکنم ..

..