قلب آباد
قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید،
تا برای شما امضا کنیم که امام زمان (عج) آن جا هست!
*آیت الله بهجت(ره)*
و باز هم همان جمله قديمي...
به راه آييم تا از راه بيايد!
چشمم به راه آمدنت در تمام عمر، چون گوش روزه دار به اللهُ اکبر است . . .

نیامدی که ببینم شبیه دریایی ،
ببین دوباره غروب است و جاده آماده
بنا به گفته مردم غروب می آیی !
شکوه آمدنت را ببخش به چشمانم
بیا الهه غربت سوار صحرایی .

در انــتـــظــار آمــدنـــت
هـــزارســیـــنــه یـــخ زده گـــرم شــد
و هـــزارغــنــچــه شـــکــوفـــا
پــرنــده شـــاد شـــدوپـــروازکـــردن آموخــت
تــا تـــو بــیــایـــی
تـــو خــوب مـیــدانــی روزی
هـــزارســـتاره تـــنـــهــا
بـــه زمــیــن و آســمــان جــمــکــرانـــت
بــه بــار مــی نــشــیــنـــنــد
هـــزاران هـــزار دل غـــریــب
وهـــزاران هـــزار چـــشــم گـــریــان
تـــاتــو بـــیـــایــی

ما همه خوابیم و حقیقت به جز این نیست
که ما غایبیم و او منتظر آمدن ماست
لطفا مطلب ذیل را کمی با تامل بخوانید:
مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی در بیانی، معنای غیبت حضرت ولی عصر(عج) را اینگونه تشریح میکنند:
ما با تو که روبرو شدیم آقا جان!
پیش تو بی آبرو شدیم آقا جان!
خواندیم تو را و خودمان خوابیدیم
چوپان دروغگو شدیم آقا جان!
نه شرم و حیا، نه عار داریم از تو
اما گله بی شمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقاجان
تنها همه «انتظار» داریم از تو...
مثل هر بار برای تو نوشتم:
آقــــا جـــان؛
بـبـخـش کـه بـا یـک حـرفِ قـبـیـلـه ی مـایـاهـا؛
یـادمـان رفـت کـه؛
بـی آمـدن تـو؛
دنـیـا تـمـام نـمـی شـود ...
السلام علیک یا أباصالح المهدی ادرکنی «عج»

این آخرین ستاره بخت است در زمین
آقاى سبزپوش بهاری بیا ببین
مرهم نمانده است و مداوا نمیشود
احساسهاى زخمى و دلهاى آهنین . . .

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا؟
ای خالق بهار
بهار قلب من به شکفتن شکوفه ظهور از زمستان سرد انتظار است
ای بهار قلبها ...
ادرکنی . الساعه . العجل

سرد است و یخ زده ،
دلهای غم زده ؛
مولای من بیا ،
خورشیدِ صادقه .
دعا پشتِ دعا برای آمدنت ،
گناه پشتِ گناه برای نیامدنت ،
دل درگیر ، میان این دو انتخاب؛
کدام آخر؟ آمدنت یا نیامدنت؟!
نویسنده : ؟؟

چشمی دگر بده ، که تماشا کنم تو را ...
شاعر : ؟؟
ازشنبه درون خود تلنبار شدیم
تا آخر پنج شنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم
جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم . . .
